- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
ذکر سینه زنی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
مهربـان مـادرم، نـور عیـن توأم دیده بگشا ببیـن، من حسین توأم ای جوان مادرم، قد کمان مادرم ******************** خاطرات غمت، می شود قـاتـلـم داغ هجـر تو شد، آتـشی در دلـم رفتی از پیش ما، ای گل مصطفی بین گـودال خـون، به سراغم بیا ای جوان مادرم، قد کمان مادرم ******************** میشود کربلا، داغت ازحد فزون تو ببینی مرا،غرقه در خاک و خون گر رسیدی ز عرش، در برِ پیکرم گریه کم کن تو بر، پیکرِ بی سرم ای جوان مادرم، قد کمان مادرم ******************** گرببینی زغم، روی نِی رأسِ من جانِ زینب تو بر،سر و صورت مزن گر زنی بر روی، صورتت ازجفا زنده گردد به من، روضۀ کوچه ها ای جوان مادرم، قد کمان مادرم ******************** قـاتـل جـانِ من، تیغ و نیـزه نبود قـاتـلِ مـن بُـوَد، داغ روی کـبـود ای اُمـیـد همه، بـر لـبـم زمـزمـه به سـمـا قـائـمـه، فـاطمه فـاطـمه ای جوان مادرم، قد کمان مادرم ******************** نیتت هر زمان، یاریِ حیدراست خطبه وگریه ات، نهیِ ازمُنکر است وادیِ تو بُـوَد، مـکـتـب بـنـدگــی جانـفـدایت شدن، بـرکتِ زنـدگی ای جوان مادرم، قد کمان مادرم ******************** رزق جان و دلت، درد وماتم شده داده ای جان تو با، قامتِ خم شده میرسد بر فلک، نورِ افلاکی ات بیرق روضه ها، چادر خاکی ات ای جوان مادرم، قد کمان مادرم ******************** غصه دارِ تو و، آن رُخ نیـلی ام بیـقـرار از غـمِ، کوچه و سیلی ام بسته دست علی، وَ شد ای با وفا دستت از دامنش، با غـلافی جدا ای جوان مادرم، قد کمان مادرم
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
خدایا چه تلخ است و سخت است،خداحافظی های امشب شــروع غـریـبـیِ حیدر، شـروع صبــوریِ زیـنـب حسینت سوی قبر و تابوت،چنان خیره مانده نگاهش كه گـودال قــبــر تو گـویا، شده گـودی قـتـلـگـاهش خـداحافظ ای قـرار دلم، خـداحـافظ ای جان حـیــدر خــداحافظ ای هـمه حاصلم، خداحافظ ای یاس پرپر آرام جان الوداع؛ یار جوانم الوداع یافاطمه یافاطمه جان ********************************** تـمــام سپــاهم تو بودی،عـلـی بعد تو بی سپـاه است من و صبر و خانه نشینی،علی بعد تو بی پناه است دو چشمم پر از موج اشك و،تمام نفس هایم آه است تو رفتی وهمراز این دل،همین اشك و آه است وچاه است شب من دگر؛ ندارد سحر؛شده خانه ام بیت الحزان من و صبر و غم؛ غم دم به دم؛ من و كودكان پریشان آرام جان الوداع؛ یار جوانم الوداع یافاطمه یافاطمه جان
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
دار و ندار علی، ای کـوثر بی همتا السلامُ علیکِ، یا صدّیـقَةَ الکُـبری در حشـر و میـزان و روزِ وانفـسا اِشــفَـعـی لـی یـا اِنــسـیَـةَ الـحــورا یازهرا یازهرا زهرا یازهـرا (۳) ********************* گویم از آن روزی که، مبتلای تو شدم خوشا به سعادتم، که گدای تو شدم به یـادت گـوهـر از دیـده فـشـانــم انّـا اعـطـیـنـاک الکـوثـر بـخـوانـم یازهرا یازهرا زهرا یازهـرا (۳) ********************* بشریّت گـرفته، از تو نـور هدایت درس آزادگی و، حمایت از ولایت بـا ذکــر یـا ثــارالله و یــا حــیــدر می مـانـیـم تا آخـر سـربـاز رهبـر یازهرا یازهرا زهرا یازهـرا (۳) ********************* یا حجت بن الحسن، ای آرزوی دلها لعَجَل یا مـولانا، به حقّ نام زهـرا مـــی شـــود ای ولـــیُ اللهِ اعــــلا با ظهـورَت قــبــرِ گـمـشـده پــیــدا یا مهدی یا مهدی یا اباصالح (۳)
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
پخش سبک (به سبك خیال وصالت ربوده) سلام ای عزیز پیمبر، سلام ای علمدار حیدر تویی قدر و یاسین و انسان، تویی راز آیات کوثر سلام ای شهید ولایت، همه هستی من فدایت به جز غم ز دنیا ندیدی، الهی بـمیـرم برایت به یـاد غــم تو، گـرفـتــار آهم به دست کریمت، دمادم نگاهم یا زهرا ، فاطمه جان؛ فاطمه جان؛ فاطمه جان ( ۲ ) ********************************** تو که مـادر آسمـانـی، تو که آبـروی جهانی سوالم شده از چه آخر، ندارد مزارت نشانی؟ به راه تعـالی اسلام، ندارد دلـم یک دم آرام همه پـیـرو راه مـادر، شبـیـه شهیدان گـمنام رجایی و همت، برونسی و چمران فـدایـی رهــبـر، تـمامـی ایـران یا زهرا ، فاطمه جان؛ فاطمه جان؛ فاطمه جان ( ۲ ) ********************************** همه پـیــرو راه حـیـدر، همه تـابـع امر رهبر دراین عرصۀ اقتصادی، به میدان فرهنگ کشور نـدارم دگـر تـاب دنـیا، خـدایـا خـدایـا خـدایـا مرا راهی کربلا کن، نصیـبم شهادت بفـرما سرود رهایی، دمادم روی لب منم عـاشـقـانـه، فـدایـی زیـنب یا زهرا ، فاطمه جان؛ فاطمه جان؛ فاطمه جان ( ۲ ) ********************************** هوایی شدم با گل یاس، تو را میکنم هر دم احساس سلام خداوند سبحان، به تو یا اباالفضل العباس دلت خون داغ مدینه، دلت زخمی زخـم سیـنـه شب آخر روضۀ ماست، کرم کن شه بی قرینه بخر نوکری ها، بخر گریه ها را نگاهی بیانداز، به ما جان زهرا یا زهرا ، فاطمه جان؛ فاطمه جان؛ فاطمه جان ( ۲ )
: امتیاز
|
زبانحال حضرت علی علیه السلام در شهادت حضرت زهرا
گریه در دست گرفته است عنان را زهرا ناله بُرده است ز کف تاب و توان را زهرا بسته ای از چه تو بر روی علی دیدۀخویش بــاز کـن پـنـجـرۀ بـاغ جـنـان را زهــرا آسمان بر سـرم آوار شد از جـا برخـیـز چون تحمّـل کنم این بار گـران را زهرا ای چـراغ دل من بـاز بـزن سـوسـوئـی تا دهـی نـور دل و دیـدۀ جـان را زهـرا گـوشۀ چـشـم کـبـود تو به من می گـوید که نگـفتی به عـلـی درد نـهـان را زهرا تـازه شد با غــم تو داغ و غـم پـیـغـمـبـر گرد غـم باز گرفته است جهان را زهرا گر که آه از جگرم سوخته بر می خیزد شـعـلـۀ داغ تو آتـش زده جـان را زهـرا با غـمـت تا به ابـد عـهـد «وفائی» دارم نذر تو کرده ام این اشک روان را زهرا
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
زهرای من که غصه تو را پیر کرده است دردا چه با تو بـازی تـقـدیـر کرده است تو سینه سوز دردی و من سینه سوزصبر ما هر دو را زمانه زمینگیر کرده است آیات درد بر سر و رویـم نـشـسته است درمن ز بس ملال تو تـاثـیر کرده است ای نـخـل سـربـلـنـد ولایت جـفـای خـلق غم را به خانـۀ تو سـرازیـر کرده است آن عـزت گـذشـتـه کـجـا این ستـم کـجـا رفـتار مردم این همه تغیـیر کرده است! شیـریـنی حیات عـلـی؛ تـرک من مـگـو کمتر بگو که مرگ چرا دیر کرده است عشق عـلـی، بهشت پیمبر چه روی داد اینقدر رنگ و روی تو تغییر کرده است خواب تو را که سـوی پدر میکنی سفـر تابوت پیش سـاخـته تـعـبـیـر کرده است آنجا که می زدند تو را هیچ کـس نگـفت این بضعة النبی است چه تقصیر کرده است فریاد از این گـروه که آیــات وحــی را برنفـع خود،عـلـیه تو تفسیـر کرده است
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
دنیاست چو قـطـره ایّ و، دریـا زهـرا کی فرصت جلوه دارد ایـنجـا، زهــرا قـدرش بود امروز نهـان چون دیـروز هـنگـامـه کـنـد ولـیـک فــردا، زهــرا خـالـق چو کتاب خـلـقت انـشا فـرمـود عـالـم چـو الـفـبـا شد و مـعـنـا، زهـرا احمد که خدا گفت به مدحـش: لـولاک کـی می شـدی آفــریــده، لـولا، زهـرا طـاهـا و عـلـی دو بـیـکـران دریـایـنـد و آن بـرزخ مـا بـیـن دو دریــا زهــرا او سـرّ خـدا و لـیـلـة الـقدر نـبـی است خیـر دو سرا، درخت طـوبـی، زهـرا بـر تـخـت جــلال، از هــمــه والاتـــر بـر مـسـنــد افــتـخـار، یـکــتـا، زهـرا در آل کـسـا مـحـور شخـصیـّـتهـاسـت مـابـیـن اَب و بَـعـل و بـنـیـهـا، زهــرا سـر سـلـسـلـۀ نـسـل پـیــمـبـر کــوثــر سرچـشـمـۀ نـور چـشـم طاهـا، زهـرا تنها نه همیـن مـادر سبـطـیـن است او فـــرمـود نــبــی: اُمّ ابــیــهــا، زهـــرا آن پـایـه که دیـروز پــیـمـبــر بـنـهــاد امــروز نـگـهـداشـتـه بـر پــا، زهـــرا از احـمـد و مـرتضی چه بـاقـی مـانـد از مجـمـعشان شـود چو منـهـا، زهـرا حرمت بنگر که در صفـوف مـحـشـر یـک زن نــبــود ســـواره؛ الا زهـــرا هنگـام شـفـاعـت چو رسـد روز جـزا کافی است برای شیعـه، تـنـها، زهـرا حیف است (حسانا) که در آتش سوزد آن شیعه که ورد اوست: زهرا، زهرا
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
زهـرا كه بود بـار مصیبت به شانه اش مهـمان قـلب مـاست غـم جـاودانـه اش دریاى رحمت ست حریمش، از آن سبب فُـلـك نجـات تـكـیـه زده بر كـرانـه اش شب هاى او به ذكر مناجـات شد سحـر اى مـن فــداى راز و نـیـاز شبـانه اش بـاللَّه كه با شهـادت تـاریخ، كـس نـدیـد آن حق كُشى كه فاطمه دید از زمانه اش مى خواست تا كـناره بگیرد ز دیگـران دلگیـر بود و كـلبـۀ احـزان، بهـانه اش تا شِكـوه ها ز امّـت بى مهـر سر كـنـد دیـدنـد سوى قـبـر پـیـمـبـر، روانـه اش افـروخــتــنـد آتـش بــیــداد آن چــنــان كآمد برون ز سیـنـۀ زهــرا زبـانـه اش آن خانه اى كه روح الامین بود مَحرمش یـــادآور هــزار غــم سـت آسـتــانـه اش گـلـچـیـن روزگار از آن گـلـبن عـفـاف بشكست شاخه اى كه جدا شد جوانه اش! شرم آیدم ز گفتنش، اى كاش مى شكست دستى كه ماند بر رخ زهرا نشانه اش! تنها نشد شكسته دل از مـاتـمش، عـلـى درهم شكست چرخ وجـود استوانه اش
: امتیاز
|
وقایع کوچه و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
دسـتم به دامـان کـسی که بـیـن کـوچـه دسـتـش جــدا از دامـن مــولا نـمی شـد جـان عـلـی مـرتضی در مشت او بود او را زدنـد و بـاز مـشـتـش وا نمی شد او آیـۀ تـطـهـیـر بـود و، دست نـاپـاک دلخوش از اینکه زد به رویش رنگ نیلی یک سنگریزه پیش اقیـانوس هیچ است هر چـنـد قطعا درد دارد جـای سـیـلی او را زدنـد و نـبـض عــالـم تـنـد میزد نظم جهان با نبـض او در ارتباط است قنفذ خراج خویش را در کوچه پرداخت با ضربه اش دیگر معاف از مالیات است پـیـراهن پیـغـمـبرش را برسر انداخت با ناله هایش کوچه ها را زیر و رو کرد هر چند بر رویش، خسوفی سرخ دارد مهـتـاب ابـر تـیـره را بـی آبــرو کـرد آیـیـنـه بـود و بـا تــرکـهـای وجــودش در چهره اش تصویر نور مرتضی بود بی اعـتـنـا بر زخـمهـای پیکـر خویش او بـیـشتر فـکـر غــرور مرتضی بود یک مو نشد کم از سـر مـولای عـالـم مـولای مـا را او به خـانـه باز گـرداند میخواست تا پیش عـلـی باشد هـمیـشه امــا ورق را تـازیــانـه بـازگـردانـد...
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها قبل از شهادت
بیمارم و به سر زده سـودای مرگ را دارم بـه هـر نـمـاز تـمـنـای مـرگ را لـب بـسـت از تـرنّـم آمـیـن که زیـنـبـم در گـریـه ام شنـیـد تـقـاضای مرگ را من میزنم نفس نفس از درد و بـشنـوم در هر نفس صدای قـدم های مرگ را سیـلـی و تـازیـانه و ضرب لگد، زدند بر دفـتـر حـیـات من امضای مرگ را سخت است دوری تو برایم ولی عـلـی خواهم به درد خویش مداوای مرگ را عشق تو زنـده داشت مرا ورنـه بارها کردم در آن مـیـانـه تـمـاشای مرگ را یارب به حق فـاطـمـه در کـام شیعیان شیرین نما تو تلخی غـم های مرگ را
: امتیاز
|
مناجات فاطمیه با امام زمان عج الله تعالی فرجه
امـسـال هـم نـوکـر حـسـابـم کـردی آقا بـد بــودم امّـا انــتــخــابــم کــردی آقـا در مـجـلـس روضـه مرا هـم راه دادی یک بـار دیـگـر مـسـتـجـابـم کردی آقا اصلاً نگفتی که برو، برگرد، جا نیست آه از خـجـالـت خـیـسِ آبــم کـردی آقـا کـوهِ گـنــاهــم را تو نـادیــده گـرفـتــی با لطف خـود غــرق ثـوابـم کـردی آقا مـثـل هـمـیـشـه آبــرویــم را خـریــدی پـیـش هـمـه عـالــی جـنـابـم کـردی آقا از اولش کــارِ تــو ذرّه پــروری بــود در آخــرش هــم آفـتــابــم کــردی آقــا بالِ فـرشـتـه فـرشِ راهِ عـرشـی ام شد تا «خـادم الـزّهـرا» خطابـم کردی آقا زهرا نوشت و پای آن را مُهـر کردی بـا ایـن قـبـالـه کـامـیـابــم کــردی آقــا یک «آه مــادر» گـفـتی و آتش گـرفتم از مـیـخ در گـفـتـی کـبـابــم کردی آقا
: امتیاز
|
مناجات فاطمیه با امام زمان عج الله تعالی فرجه
این جـمـعـه هم گـذشت بدون زیـارتـی یـا ایّـهـا الـعـزیــز نـگـاهـی، عـنـایـتـی سائـل منـم چگونه نـگـاهم نمی کـنـی؟ سلطان تویی کجا ببرم عرض حاجتی؟ دست ردی به سینۀ این دل غمین مزن شـایـد که مـادرت کند از من شـفـاعتی از بـعـد نـالـه هـای سحر های انـتـظار خـاکـم به سـر بگـویـی اگر کـم ارادتی آقـا اگـر بـنـاست که مــرگـم فـرا رسـد بـنـمـا عـنـایـتـی، بـده فیـض شـهـادتـی وقتـی گـنـاه فـاصـلـه انـداخت بـیـن مـا دیگر چه جای خواب و خور و استراحتی چـشـم زمـان و اهل زمین مانده منتظر تا صبـح عـیـد وصـل بـبـیـنـد کـرامـتی حالا شـمـا به خـاطـر دیـوار و در بـیـا یعنی ز میـخ و دل بـده شـرح قـساوتـی
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها با دخترش
تو در بیت ولایت بعد مادر مادری زینب تو از طفلی امیرالمؤمنین را یاوری زینب به دست کوچک خود پاک کن اشک از رخ بابا عزیزم هرچه باشد توعلی را دختری زینب مبادا تشنه بر بالش گذارد سر، حسین من تو ازامشب براو هم مادری هم خواهری زینب ببخش این روزها گر در بغل نگرفتمت مادر تو بهتر از همه واقف ز حال مادری زینب من ار تنها شدم بودی تو تـنها یاورم اما تو بعد از مادرت از مادرت تنهاتری زینب مدیـنه سنگر فریـاد من گردید و می بینم تو در دروازۀ کوفه مرا همسنگری زینب حسینم روز عاشورا شود تنها و می دانم تو تنها در دل دشمن بر او یک لشکری زینب اگرمن خطبه خواندم چون رسول الله می بینم تو در روز خطابه ذوالفقار حیدری زینب مرا دخت نبوّت پرور ار گفـتند در عالم تو درکرب وبلا دخت ولایت پروری زینب اگر با سوز نظمش راه پیدا کرده در دل ها تو میثم را به هنگام سرودن رهبری زینب
: امتیاز
|
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
دارد نـشـانـه از حـــرم بــی نـشـانـه ات تـشیـیـع مـخـفـیــانـه و دفـن شـبـانـه ات باب تو بـاب وحیِ درِ رحـمـت خـداست چون شد که قـتـلـگـاه تـو شد آستـانه ات نه در اُحد، نه در دل صحرا، نه در بقیع حتی تو حـق گـریـه نـداری به خانه ات از خـیـمـه هـای سـوختـۀ کـربـلا گـذشت آن آتــشـی کـه سبـز شد از آشـیـانـه ات در پـیـش چـشـم فاتـح بـدر و اُحـد زدنـد گه بـا غـلاف تـیـغ و گهی تـازیـانـه ات حق داشتی خمیـده شوی چون هـلال ماه ای کوه غصه های علـی روی شـانه ات صد بار جان فـشاندی و در یاری عـلـی دیـدنـد بـاز جـانـب مـسـجـد، روانـه ات ای حامی عـلی که گمان داشت شوهرت با دست خویش دفـن کنـد مـخـفـیـانه ات وقتی که دست خـصـم به رویت بـلند شد افــتــاد لـــرزه بـــر بــدن نــازدانــه ات میثم سـراغ قـبـر تو را میگـرفت و دیـد در قـلـب او بــود حــرم بـینــشـانـهات
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها قبل از شهادت
مــن اولــیــن شــهــیـــدۀ راه ولایــتــم این است خـطّ مـشـی جهـاد و هـدایـتـم مـن راوی مـصـائب غـمهـای حـیـدرم بنـوشته روی تـربـت مـخـفـی روایـتـم مـانـنـد قـبـر گـم شـدهام تا قـیـام حـشـر مـخـفـی بـود ز خـلـق، غـم بـینهـایـتـم حـامی حـق رهـبـر مـظلـوم خـود شـدم بـا تـازیـانـه کــرد مـغــیــره حــمـایـتـم همچون لوای حمد که بر شانۀ علی است در روز حشر چادرخاکی است رایـتـم تاریخ شاهد است ز شــرح غـمـم ولـی بنـوشت روی سیـنـه و بـازو حکـایـتـم آتـش زدنــد بــر درِ بـیـتالــولای مـن ایــن بـــود احــتــرام مـــقــام ولایــتــم من مصحف ولایت و قـرآن و حـیـدرم موی سفید و صورت نیـلی است آیـتـم داغ رسول؛ سـقـط جـنـین و فـشـار در شد پـاسخ مـحـبّـت و لـطف و عـنایـتـم میـثم! هـمـیـشـه یـاور آل رسـول بـاش خـواهی اگــر به دست بیاری رضایتـم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت علی علیه السلام در شهادت حضرت زهرا
دامـن پُـر از ستـاره بـه خـون جگر کنم مرگم به ازشبی است که بیتو سحر کنم ای جـوشن هـمـیـشــۀ حیــدر! چـرا نشد من پشت در برای تو خود را سپر کنم؟ نـزدیک بـود لحظـۀ «یا فضه» گـفـتنت مـن زودتـر بـه عالـمِ عـقـبـی سـفـر کنم شــد با وصیتِ پـدرت بـسـتـه دست من حـامـی مــن نشـد ز تو دفع خـطـر کـنم چـون کاغـذ فـدک جگـرم پـاره میشود هـرگـه ز کوچـههـای مـدیـنـه گـذر کنم آتش بـرآیـد از دل تـنگـش بـه جـای آب گـر چــاه را ز درد نهـانت خـبــر کنــم ای کـاش مـرگ پـرده کشـد بر نگاه من تا کی نگـه به کوچه و دیوار و در کنم؟ تنها به این خوشم که کند روزچون غروب آیـم کنـار قـبـر تــو شــب را سحـر کنم یـارب تـو اشک چشـم علی را زیاد کن تــا گریـه بهــر فـاطمــهام بـیـشتــر کنـم «میثم» بـه یـاد فاطمـه از سوز دل بگو کــز آه خــویش نخــل تـو را بارور کنم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
تا قلب مـن نگـشتـه از غصّه پاره مادر خیز و نوازشــم کـن با یک اشاره مادر تــو آفتــاب مغــرب، مــن ماهـپــارۀ تو بنگر چگونه ریــزد چشمم ستاره، مادر دردا کـه بعــد جـدّم، کُـشتـنـد مـادرم را آمد بــه روی داغــم، داغ دوبـاره مـادر پایت به روی قبله، دستت به روی صورت داری چرا به گوشت یک گوشواره مادر؟ قلبم درآتش افروخت، یکبار صورتم سوخت تــا بر رخ کبـودت، کـردم نظاره مـادر وقتـی پناه بردی در پشت در، بـه دیوار دیــوار بهــر ما شـد، دارالزیــاره مـادر با داغ توست هر دم، سـوز هـزار سالم هر لحظه در عزایت، دارم هزاره مادر مقتـول اگـر نمیشد، محـسن در آستـانه ما داشتیم هم اکنون یک شیرخواره مادر با چشم خویش دیدم میزد تو را مغیره گویی نـفس بـه قـلبم میشد شراره مادر باشد که میثمت را چشمی کنی کـرامت تــا در مصیبـت تـو، گریـد هماره مادر
: امتیاز
|
زبانحال حضرت علی علیه السلام در شهادت حضرت زهرا
خـورشیـدوار سـر کشد از دل شـرارهام ای آسـمـان بـســوز بـه مـاه و سـتـارهام من چـاره سـاز خـلـقـم و با داغ فــاطمه افتــادهام ز پــا و ز کـف رفـتـه چـارهام آن تازیـانـههـا کـه به نـامـوس من زدند خـورده درسـت بــر جگــر پاره پـارهام گویــی هـزار مرتـبـه جانم به لب رسید افـتـاد چـون بـه بـازوی زهـرا نـظارهام ای چـاه غصههای عـلی زخـم سیـنهات ای تـا ابـد شـریـک غـم بــیشــمــارهام یک بار کُشـت نالهات از پشت در مـرا غـسـل شـبـانـهات شـده مـرگ دوبـارهام با آنکــه خـود غریبتر از خـلق عـالمم قــبــر غــریـب تــو شـده دارالـزیـارهام بیتو چو شـمـع سوخته هی آب میشوم جــای نـفـس ز سـیـنـه بـرآیـد شـرارهام وقـتـی کـه یــاد روی کـبـود تو میکـنـم افتـد بــدن بـه لرزه، چو آن گـوشوارهام میثم پس از شـهـادت زهراست، یار من آه هــمـیـشــۀ مــن و اشــک هــمــارهام
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها با دخترش
زیـنب! مبـاد شکـوه ز بـیمـادری کـنی آمــاده بـاش تـا کــه پـدر پـروری کـنـی با مرگ من چو روز علی تیره میشود بایـد بر او بسـوزی و روشنگـری کـنی آنسـان که مـادرت به نـبـی مـادری کـند بـایـد تــو از بـرای عـلـی مـادری کـنی من دیدهام زبان عـلـی در دهـان تـوست بایـد تـو بـا زبـان عـلـی، حـیـدری کـنی من کـوثـر پـیـمـبـر و تـو کـوثـر عـلـی! آری تو را سزد کـه بر او کوثـری کنی مگذار تا حسین رَوَد تشنه لب به خواب بیـدار بـاش تـا کـه بر او سـاغـری کنی از قـتـلـگـه گـرفـته الـی مـجـلـس یـزیـد بایــد تــو بـر حـسیـن، پـیــامآوری کـنی من پای کرسی سخـنـت میکنم جـلـوس وقتی به شهر شـام، سخـنگـستـری کنی فریـاد زن، خــروش برآور، سخن بگو! آنسـان کـه از رسـول خـدا دلـبـری کنی «میثم» بگـیـر درس ولایت ز فـاطـمـه خواهـی اگــر بـرای عـلی شاعری کنی
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها قبل از شهادت
اگـر دشـمـن کـنـد نـقــش زمـیــنـم رسـد ظلم از یـسـار و از یـمـیـنـم به قـرآن تـا نـفـس دارم به سـیـنـه طـرفــدار امــیــرالــمــؤمــنـیــنــم اگر چه کس نکرد از من حـمایت حمایت از عـلی دِینْ است و دیـنم شــود قـــربـان یـک مـوی امـامـم هــزاران بــار طــفــل نـازنـیــنــم نـگـاهـم را بگـیر ای ابـر سـیـلـی که مـظـلـومـی حـیــدر را نـبـیـنـم همه دشـمـن، نه یــاری نه معـینی فـقط دیــوار شـد یــار و مـعـیـنــم تـنــم مـجــروح شــد از تـازیـانــه بـزن قـنـفـذ بـزن قـنـفـذ من ایــنـم الـهــی بــشـکـنـد دسـتـت مـغـیـره بزن من دخـت خـتـم الـمـرسـلـیـنم طلب کردم ز داور مرگ خود را بــــود در راه مــــرغ آمّـــیـــنـــم تو بـایـد میـثم از زهــرا بـگـویـی که در طبع تو مـضـمـون آفـریـنم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها قبل از شهادت
دردا که پـیـر گـشـتم، در مـوسم جـوانی این مـوسم جـوانـی، این قـامت کـمـانی! گردون به خون نشیـند، چشم کسی نبیند ابــر سـیـاه سیـلـی، بر حُـسـن آسـمـانـی وقتی که باغ میسوخت،بلبل به گریه میگفت آتش زدن نـدارد، بـاغـی که شد خـزانی ما داغـدیـده بـودیـم، امـت به جـای لالـه هــیـزم بـه خــانـۀ مـا، آورد ارمـغــانـی جای غلاف شمشیر، بر روی بازویم ماند بر من مدال دادند، در عین جـان فشانی بابا ببین پس از تو، با دخترت چه کردند خـوب از امـانـت تو، کـردند قـدر دانـی رسم وفا چنین بود؟ اجر رسالت این بود؟ تـنـهـا امـانـتـت را کـشـتـنـد در جـوانـی بـرخـیـز یـا پـیـمـبـر اعـلام کـن به امـت سیلی زدن به یک زن، این نیست قهرمانی شب تا سـحـر نخـفـتم، امروز اگر نگفتم در روز حشـر گویم با من چه کرد ثانی سـوز درون "میثم" هرگز مباد خـاموش زیرا که داغ زهرا داغی است جاودانی
: امتیاز
|